Miraxel

سلام به همگی این سایت. من نمیدونم چجوری باید اینو بتون بگم من.. من... من دیگه.. از میراکسل لیدی باگ خوشم نمیاد و فقط جهت حوصله سر رفتن فیلمشو مبینم مث قبل بهش علاقه ندارم خوب میدونید من یه آرمی ام بعضیاتون شاید متوجه نشید عزیزان بی تی اس یه گروه کی پاپ معروف من شیفته اون گروه شدم صداهاشون جذابه خودشون جذابن اصلا خیلی خوبن🥰

هوی کیمیا منظورم خودتی بعله😠 خودت اسم وبلاگتو عوض کردی چرا داری متن منو میخونی ها؟

عجبا🙄

نخند بهم تو خودتم قبلن واندی بودیا(واندایرکشن)

مهم نیست ادامه میدم☹

خیلی خوبن من عاشقشونم ممکنه که اینجا آرمی باشه و منو درک کنه اون موقع بچگی کردم اما خوب هنوزم نمیگم بده فیلمش ولی خوب من دیگه مث سابق دوسش ندارم اگه اینجا آرمی هست حتما بهم پیام بده قبل از اینکه وبلاگو پاک کنم ببخشید و ممنون

۱ پارت داره

پارت یک رو شروع میکنیم

مرینت و آلیا یعنی همون دختر کفشدوزکی و روباه قرمز در حال جنگیدن با شرور جدیدی بودن که گربه بهشون ملحق شد شرور گربه رو کشت ودری همین موقع گربه تغیر شکل داد و آلیا و مرینت هویت گربه را فهمیدن یعنی آدرین خدااااااااا مرینت و آلیا هم تغیر شکل دادن و .......👩‍❤️‍💋‍👨🕺🏻💃🏻💞

سلام خوبید امروز تولدمههههه😍😍😍😍😍😍😍😍

ممنون بابت هدیه قشنگتون خیلی دوستون دارم

بازدید ها بالا بود هدیه عالی بود خیلی ازتون مچکرم 😍🥰

شما ها خیلی مهربونید🥺

عاشقتونم😍

آخ جونن بعد یک سال دوباره تولد دوباره 

تولدمهههه🎊🎉🎆

خوب قطعا همه تولد رو دوست دارن نه یا منن فقط 

باحاله خوب میدونید شما چجوری میتونی  به من کادو بدین

من تنها کادویی که از شما میخوام یه گوشی آیفونه😂

خوب نه جدی!

اینکه منو درک کنید درسها زیاده لطفا بازدید هارو کم نکنید

 میتونم هر چند وقت یکبار بیام ایجا پس نظر هم بدید که چند وقت یکبار اینجا بیام؟ 🐈‍⬛thanks🐞

مرینت شرور شده بود دوباره این گربه با ارباب شرارت باید میجنگید تا 

.. 

بخدا منم بجا گربه خسته شده بودم خیلیی من الان جا گربه صحبت میکنم: من میگفتم پس چرا بانو نمیاد☹ من نگران اون بودم بعد از شکست دادن دوباره آکوما و پودر کردنش اون شخصی که اکوما تیز شده بود مرینت بود گفام ینی چون امروز بانو کفشدوزکی نمیومده ینی مرینت بوده ینی ینی این دوتا به هم ربط دارن 🥶 و بعد از کلی سوتی از کفشدوزک فهمید که...بله وبه مرینت اینو گفتو💃🏻🕺🏻👩‍❤️‍💋‍👨

خوب حیلی ممنون ممنون بابت همراهی

من بابت این چند وقت که نیومدم خیلی خیلی شرمنده چون کلی سرم شلوغ بود خوب شاید پراتون بریزه ولی... من عاشق بی تی اس شدم نوچ نوچ ولی هنوز لیدی باگ جای خودش رو دارههه😍😍😍مگه به این آسونی میتونم لیدی باگ رو ول کنم هنوز عاشق لپ های سرخ مرینتم😂از فردا هم دیگه مدرسه ها بازهههههه😐😒😱😭نمییخوام خوب شاید درک میکنیید😭نه. پس دیگه اصلاً خوب نه اصلاً که نه ولی خیلی کم میتونم بیام اینور بازم ازر میخوام ولی شاید کلاً ماهی1تا2 لار میتونم بیام اینجااا😒 پس همین الان یه داستان یک پارته 💄😂مینویسم که ازم ناراحت نشید نمیتونم بیام اینجا♡_♡ خوب من برم و فردا صبح حتما مینوسم ممنون و خدافظ🐞🐈‍⬛🥰

part 3

بله داشتیم میگفتیم آدرین خدافظی کرد و رفت فردای اون روز

آلیا جولیکا و مرینت رفتن که نینو و آلیا رو آشتی بدن

آیفون زدن و وارد شدن خونشون شدن به محض وارد شدن نینو اومد جلوشون بعدبهشون گفت خودم با آلیا این مسئله حل میکنیم

توی اتاق بون و مرینت و جولیکا بیون توی سالن 

آره بعد آلیا و نینو از توی اتاق اومن بیرون و باهم آشتی کرده بودن

اینم از پارت 3♡ خدافظ تا پارت بعدی

سعی میکنم زود تر part 3رو بزارم

بله بریم شروع کنیم🐞🐈‍⬛

به مرینت گفت که چه اتفاقی افتاده مرینت با کمی ات و پت کردن بازم نتونست جواب بده خوب چیز خاصی نیست کار همیشگیشه😂

چشمش که به آدرین میخوره مغزش از کار میفته دیگر چه کنیم مرینت است دیگر😂😍آره بعد آدرین این شکلی شروع کرد خندیدن😄و قضیه رو از آلیا پرسید و آلیا کامل توضیح داد ازشون پرسید کمک نمیخواید آلیا گفت خوب خوب نمیدونم آخه مرینت قول داده که با یکی دوستامون این قضیه رو حل کنن😉😊اما من که به ملکه ات و پت کردن زیا اعتمادی ندارم 

همه خندیدن و آدرین خدا حافظی  کرد و رفت 

اگه یکمی اذیت شدید ((در مورد وقت ارسال بلاگ))شرمنده